زمان تقریبی مطالعه: 18 دقیقه
 

اعتراض حضرت زهرا به حضرت علی (شبهه)





در پی جریان غصب فدک توسط ابوبکر، اهل‌سنت شبهه‌ای مطرح کرده‌اند مبنی بر اینکه طبق روایت شیعیان، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) پس از بازگشت از مسجد و ایراد خطبه در آنجا به علی (علیه‌السّلام) عتاب نمودند که شما مانند جنین در خانه نشسته‌ای و آن‌ها حق من و تو را غصب کردند؛ اگر حضرت فاطمه زهرا معصوم است، چرا به معصوم عتاب می‌زند. در این نوشتار پاسخ این شبهه را بررسی می‌کنیم.


۱ - طرح شبهه



طبق روایت شیعیان، حضرت زهرا (رضی‌الله‌عنها) پس از بازگشت از مسجد و ایراد خطبه در آنجا به علی (رضی‌الله‌عنه) عتاب نمودند که شما مانند جنین در خانه نشسته‌ای و آن‌ها حق من و تو را غصب کردند. مگر شما معتقد نیستید که فاطمه زهرا معصوم است، آیا یک معصوم با معصوم دیگر دعوا می‌کند؟
اصل روایت:
فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ، لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصَامِی، وَاَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فِی کَلامِی، حَتَّی حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا، وَالْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَغَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا، فَلا دَافِعَ وَلا مَانِعَ، خَرَجْتُ کَاظِمَةً، وَعُدْتُ رَاغِمَةً، اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا کَفَفْتَ قَائِلًا، وَلا اَغْنَیْتَ بَاطِلًا، وَلا خِیَارَ لِی، لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی (هَیْنَتِی)، وَدُونَ زَلَّتِی، عَذِیرِی اللَّهُ مِنْکَ عَادِیاً، وَمِنْکَ حَامِیاً، وَیْلایَ فِی کُلِّ شَارِقٍ، مَاتَ الْعَمَدُ، وَوَهَتِ (وَهَنَتِ) الْعَضُدُ، شَکْوَایَ اِلَی اَبِی، وَعَدْوَایَ اِلَی رَبِّی، اللَّهُمَّ اَنْتَ اَشَدُّ قُوَّةً وَحَوْلًا، وَاَحَدُّ بَاْساً وَتَنْکِیلًا.

پس هنگامی که حضرت به خانه بازگشت، خطاب به امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای پسر ابوطالب! سلام بر تو، همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته‌ای؟، همانند آدم‌های ظنین و متهم به گوشه‌ای نشسته‌ای. تو کسی بودی که بال‌های باز شکاری (شجاعان عرب) را در هم کوبیدی، حال بی‌سلاحان به تو خیانت کرده‌اند. این پسر ابی‌قحافه (ابوبکر)، عطیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من می‌رباید. همانا او (ابوبکر) کوشش کرد که با من دشمنی کند و او را در مکالمه‌ای که با وی داشتم، دشمن‌ترین (و لجبازترین) دشمن‌ها یافتم تا آن جا که انصار، یاری خود را از من دریغ داشتند، مهاجرین، ارتباط خویش را با من نادیده گرفتند و جماعت (حاضر در مسجد)، چشم خود را روی هم نهادند تا مرا نبینند، نه کسی بود که دفاع (از من) کند و نه کسی مانع (از ستم) شد. در حالی به سوی مسجد رفتم که بغض گلویم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم، و در حالتی به منزل بازگشتم که (به علت عدم یاری مسلمانان) خفیف و خوار شده بودم. از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی، صورت خود را ذلیل نمودی. روزی گرگ‌ها را می‌دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار داده‌ای (و گوشه‌ای نشسته‌ای)، جلوی هیچ گوینده‌ای را نمی‌گیری! و هیچ کار مؤثری، در جهت دفع فتنه موجود، انجام نداده‌ای و من هم هیچ اختیاری ندارم. ‌
ای کاش پیش از این حالت سکون و گوشه‌نشینی، من مُرده بودم و‌ ای کاش پیش از این که به این حالت ذلّتِ (ظاهری) بیفتم، مُرده بودم. خداوند، از قِبَل من، عذر خواه من باشد از شما، از جهت این که شما در مواردی ستم‌هایی را از من دفع نمودی و در مواردی از من حمایت کردی و وای بر من در هر صبحدمی، وای بر من در هر شبانگاهی و تکیه‌گاهِ (ما) مُرد و بازو (ی ما) سست شد، شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه می‌کنم و عذاب و انتقام او از دیگران شدیدتر خواهد بود.

۲ - نقد و بررسی



علاوه بر مرسل بودن این روایت، علامه مجلسی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) و دیگر دانشمندان شیعه به این شبهه جواب داده‌اند که ما به اختصار به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

۲.۱ - تبیین قبح اعمال ابوبکر


علامه مجلسی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) (۱۱۱۱هـ) در کتاب شریف بحار الانوار از این شبهه این‌گونه داده‌اند:
فاقول: یمکن ان یجاب عنه: بان هذه الکلمات صدرت منها (علیهاالسّلام) لبعض المصالح، ولم تکن واقعا منکرة لما فعله، بل کانت راضیة، وانما کان غرضها ان یتبین للناس قبح اعمالهم وشناعة افعالهم، وان سکوتهعلیه السلام لیس لرضاه بما اتوا به. ومثل هذا کثیرا ما یقع فی العادات والمحاورات، کما ان ملکا یعاتب بعض خواصه فی امر بعض الرعایا، مع علمه ببراءته من جنایتهم، لیظهر لهم عظم جرمهم، وانه مما استوجب به اخص الناس بالملک منه المعاتبة. ونظیر ذلک ما فعله موسی (علیه‌السّلام) لما رجع الی قومه غضبان اسفا، من القائه الالواح، واخذه براس اخیه یجره الیه، ولم یکن غرضه الانکار علی‌هارون، بل اراد بذلک ان یعرف القوم عظم جنایتهم، وشدة جرمهم، کما مر الکلام فیه.

حضرت زهرا (علیهاالسّلام) می‌خواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که این‌ها چه ستم‌هایی روا داشته‌اند، در حقیقت تندی حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا گاهی انسان می‌خواهد عظمت مطلبی را به کسی بفهماند، او را مورد خطاب و عتاب قرار می‌دهد، در حالی که مقصودش تندی به آن شخص نیست؛ این مساله در گفتگوها مرسوم و معمول است؛ مثلا فرض کنید: پادشاه یا حاکم یک مملکت، هنگامی که مشاهده می‌کند بعضی از مردم کار خلافی مرتکب شده‌اند، برای این که اهمیت کارِ خلاف آنان را بفهماند، برخی از کارگذارانش را مورد عتاب قرار می‌دهد؛ با این که می‌داند او تقصیری ندارد؛ ولی می‌خواهد با این خطاب و عتاب خود، اهمیت و عظمت کار زشت آنان را مجسم نماید.
نمونه دیگر آن، هنگامی است که حضرت موسی (علیه‌السلام) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی‌اسرائیل گوساله‌پرست شده‌اند، در این جا‌ هارون (علیه‌السلام) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ نمود، ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟‌ هارون پاسخ داد:
«یَابْنَ اُمّ، لاتَاْخُذْ بِلِحْیَتی وَلابِرَاْسی انّی خَشیتُ اَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْن بَنِی اسرائیلَ ولَمْ تَرْقُبْ قَوْلی...؛ ‌ای پسر مادرم! ریش و سر مرا نگیر، من ترسیدم بگویی چرا بین بنی اسرائیل اختلاف‌ انداختی و سخن مرا اهمیت ندادی.»
حضرت موسی (علیه‌السلام) می‌داند که‌ هارون (علیه‌السلام) تقصیری ندارد؛ ولی می‌خواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم نماید و اهمیت این مساله را برساند و لذا در ظاهر با برادرش دعوا می‌کند.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) می‌خواست عظمت ستم وارده را منعکس کند و لذا با این لحن صحبت می‌کند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ستم‌هایی بر اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) وارد شده است.
پس دعوایی در کار نیست؛ بلکه اوج هیجان دخت گرامی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در ستم‌هایی که دیده است می‌رساند، و از طرفی برای ثبت در تاریخ از این روش استفاده کرده است تا دشمنانش را سر در گم نموده و آیندگان را از آنچه گذشته است با خبر نماید.

۲.۲ - اثبات غصب حقوق شخصی


حضرت صدیقه طاهر (سلام‌الله‌علیها) در این سخن با حضرت امیر (علیه‌السلام) می‌فرماید:
هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ.

ابوبکر، هدیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من می‌رباد.
در این جمله حضرت به سه نکته اساسی اشاره فرموده‌اند:

۲.۲.۱ - هدیه بودن فدک


جمله «نَحِیلَةَ اَبِی» اثبات می‌کند که فدک هدیه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حضرت بوده است که علمای بزرگ اهل سنت همانند طبری متوفاق ۳۱۰ و ذهبی متوفای ۷۴۸، نیز با صراحت گفته‌اند که فدک ملک شخصی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و به فاطمه (علیهاالسّلام) هدیه نمود:
فکانت خیبر فیئا للمسلمین وکانت فدک خالصة لرسول الله لانهم لم یجلبوا علیها بخیل ولا رکاب.

خیبر متعلق به همه مسلمانان بود ولی فدک مخصوص رسول خدا بود چون با لشگرکشی فتح نشد.

جلال‌الدین سیوطی (۹۱۱هـ) می‌نویسد:
واخرج البزار وابو یعلی وابن ابی حاتم وابن مردویه عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه قال: لما نزلت هذه الآیة «وآت ذا القربی حقه» دعا رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمة فاعطاها فدک.

بزار و ابویعلی و ابن‌ابی‌حاتم و ابن‌مردویه از ابوسعید خدری نقل کرده‌اند: وقتی آیه «وآت ذا القربی حقه» نازل شد رسول خدا فاطمه را صدا زد و فدک را به وی بخشید.

۲.۲.۲ - تنها محل درآمد فرزندان حضرت زهرا


جمله «وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ» نشان می‌دهد که فدک تنها محل درآمد خانواده صدیقه طاهره (علیهاالسّلام) هست که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نیز در نامه‌ای که به عثمان بن حنیف نوشته است، می‌فرماید:
بَلَی کَانَتْ فِی اَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا اَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ.

آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، «فدک» در دست ما بود که مردمی بر آن بخل ورزیده، و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست.

۲.۲.۳ - غصب حقوق فاطمه توسط ابوبکر


جمله «هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی» دلالت می‌کند که ابوبکر حقوق مسلّم فاطمه (علیهاالسّلام) را غصب کرده است.
یاقوت حموی (۶۲۶هـ) در معجم البلدان بعد از نقل جغرافیای فدک می‌نویسد:
وهی التی قالت فاطمة رضی الله عنها: ان رسول اللَه صلی الله علیه وسلم نحلنیها.

این فدک همان است که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به من بخشید.

ابن‌شُبَّه (۲۶۲هـ) در تاریخ مدینه از نمیری فرزند حسان نقل می‌کندکه به زید بن علی گفتم:
وانا ارید ان اُهَجِّنَ امر ابی بکر ان ابا بکر رضی الله عنه انتزع من فاطمة رضی الله عنها فدک... فاتته فاطمة رضی الله عنها فقالت ان رسول الله اعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینة فجاءت بعلی رضی الله عنه فشهد لها ثم جاءت بام ایمن فقالت الیس تشهد انی من اهل الجنة قال بلی، قالت فاشهد ان النبی اعطاها فدک فقال ابو بکر رضی الله عنه فبرجل وامراة تستحقینها....

من می‌خواهم کار ابوبکر را تقبیح کنم که حق فاطمه (علیهاالسّلام) را از نابود کرد... فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) نزد ابوبکر آمد و فرمود که رسول خدا فدک را به من داده است. ابوبکر گفت: آیا شاهدی بر ادعای خود داری؟ فاطمه، علی را آورد و شهادت داد، آن‌گاه‌ ام‌ایمن را برای شهادت حاضر نمود و‌ ام‌ایمن به ابوبکر گفت: آیا گواهی می‌دهی که من اهل بهشت هستم؟ ابوبکر پاسخ داد: آری! ‌ام‌ایمن گفت: من گواهی می‌دهم که رسول خدا فدک را به فاطمه بخشید.
ابوبکر در جواب فاطمه گفت: آیا با شهادت یک مرد و یک زن، می‌خواهی حق خود را بگیری؟.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) وقتی که احساس نمود ابوبکر به هیچ قیمتی حاضر نیست فدک را به عنوان ملک شخصی حضرت برگرداند آن‌گاه حضرت فدک را به عنوان ارث پدری مطالبه نمود؛ ولی متاسفانه این‌بار ابوبکر به حدیث جعلی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استناد کرد که فرموده است:
نَحْنُ مَعَاشِرَ الْاَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ.

ما پیامبران از خود ارث نمی‌گذاریم و آن‌چه بعد از ما می‌ماند صدقه است.

۲.۲.۳.۱ - اشکالات روایت


این روایت اشکالات متعددی دارد که ما به‌طور خلاصه به آن خواهیم پرداخت:

اولاً: این حدیث مخالف صریح آیات قرآنی است که ارث سلیمان از داود را مطرح کرده است:
«وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ؛»
و داستان حضرت زکریا را نقل کرده است که از خداوند متعال درخواست کرده که فرزندی به او دهد که وارث او باشد.
«فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آَلِ یَعْقُوبَ؛»

ثانیاً: از علمای بزرگ اهل سنت همانند ابن‌خراش این حدیث را باطل می‌داند؛ همان‌طوری که ذهبی نقل می‌کند:
قال بن عدی سمعت عبدان یقول قلت لابن خراش حدیث ما ترکنا صدقة قال: باطل اتهم مالک بن اوس بالکذب.

ابن‌عدی از عبدان نقل می‌کند که گفت: به ابن‌خراش گفتم: حدیث: «ما ترکناه صدقه»، چگون حدیثی است؟ گفت: باطل است؛ چون مالک بن اوس متهم به دروغگوئی است.

ثالثاً: حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسّلام) از برخورد ابوبکر خشمناک گردید و با وی قهر کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت بخاری نقل می‌کند:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ اَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم سِتَّةَ اَشْهُرٍ.

فاطمه ناراحت شد و از ابوبکر دوری کرد و این دوری‌کردن تا وفات وی ادامه یافت که شش ماه پس از پیغمبر بیشتر زنده نبود.

رابعاً: حضرت علی (علیه‌السلام) نیز بعد از شهادت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) و فوت ابوبکر در زمان خلافت عمر نیز پیگیر قضیه بود که بخاری از قول عمر بن خطاب می‌نویسد:
. . جِئْتَنِی یَا عَبَّاسُ تَسْاَلُنِی نَصِیبَکَ مِنِ ابْنِ اَخِیکَ، وَجَاءَنِی هَذَا - یُرِیدُ عَلِیًّا - یُرِیدُ نَصِیبَ امْرَاَتِهِ مِنْ اَبِیهَا....

ای عباس تو نزد من آمدی و سهم ارث پسر برادرت را از من طلب کردی، و علی هم آمد و سهم همسرش را تقاضا نمود.

و در حدیث دیگر نقل می‌کند که عمر به ابن‌عباس و علی گفت:
ثُمَّ جِئْتَنِی اَنْتَ وَهَذَا وَاَنْتُمَا جَمِیعٌ وَاَمْرُکُمَا وَاحِدٌ فَقُلْتُمَا ادْفَعْهَا اِلَیْنَا.

تو‌ ای عباس و این علی آمدید و یکصدا گفتید حق ما را از اموال پیامبر به ما برگردان!.

۲.۳ - موفقیت علی در بازگرداندن فدک


عاقبت پیگیری‌های علی (علیه‌السّلام) نتیجه داد و به تصریح روایت بخاری اموال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برگرداند:
فَاَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِینَةِ، فَدَفَعَهَا عُمَرُ اِلَی عَلِیٍّ وَعَبَّاسٍ.

عمر بن خطاب صدقات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه را به علی و عباس برگرداند.

یاقوت حموی نیز می‌نویسد:
ادَی اجتهاد عمر بن الخطاب بعده لما ولی الخلافة وفتحت الفتوح واتسعت علی المسلمین ان یردها الی ورثة رسول الله صلی الله علیه وسلم

در زمان خلافت عمر بن خطاب پس از کشورگشائی و رفاه مسلمانان، اجتهاد عمر اقتضا کرد که فدک را به وارثان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باز گرداند.
البته پس از آن‌که عثمان به خلافت رسید، فدک را به داماد عزیزخود، مروان بخشید ابوالفداء در تاریخ خود می‌نویسد:
واقطع مروان فدک وهی صدقة رسول اللَّهِ التی طلبتها فاطمة رضی اللَّهِ عنها من ابی بکر رضی اللَّهِ عنه.

عثمان فدک را به مروان بخشید و این فدک صدقه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که فاطمه او را از ابوبکر مطالبه نمود.

حال این سؤال مطرح است که اگر پیامبران از خود ارث نمی‌گذارند و تمام اموال آنان صدقه است؛ پس چرا عمر بر خلاف نظر ابوبکر آن را به وارثان پیامبر برگرداند؟
چرا عثمان بر خلاف نظر عمر و ابوبکر آن را به مروان بخشید؟
به تعبیر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) که خطاب به ابوبکر فرمود:
فنعم الحَکَمُ اللّه ُ، وَ الزَّعیمُ (الغریم) مُحَمَّدٌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالْمَوْعدُ القِیامَةُ؛ وَعِنْدَ السّاعَةِ یَخْسَرُ المبطلون، وَلا یَنْفَعُکُمْ اِذ تندَمون؛ وَ لِکُلِّ نَبَاٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَاْتیهِ عَذابٌ یُخْزیه وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مقیمٌ.

بدان که در روز حشر خداوند حاکم است، و چه خوب حاکمی است! و پیشوای ما محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و وعده‌گاه ما قیامت خواهد بود. و در آن روز اهل باطل در ضرر و زیانند، و ندامت سودشان نبخشد، و برای هر خبری موعدی است و شما در نهایت خواهید فهمید چه کسی عذاب خوارکننده و دائمی شود.

۳ - پانویس


 
۱. الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۷.    
۲. ابن شهرآشوب، رشید الدین ابی عبدالله محمد بن علی السروی المازندرانی (۵۸۸ه)، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۵۰، تحقیق:لجنة من اساتذة النجف الاشرف، ناشر:المکتبة والمطبعة الحیدریة، ۱۳۷۶ه ۱۹۵۶م.    
۳. طه/سوره۲۰، آیه۹۴.    
۴. المجلسی، محمد باقر (۱۱۱۱ه)، بحار الانوار، ج۲۹، ص۲۳۴، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م.    
۵. الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۰۲.    
۶. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، (۷۴۸ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص۲۸۳.    
۷. السیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر جلال الدین (۹۱۱ه)، الدر المنثور، ج۵، ص۲۷۳، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۳.    
۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۱۷، نامه:۴۵.    
۹. ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (۶۰۸ه)، التذکرة الحمدونیة، ج۱، ص۹۹، تحقیق:احسان عباس، بکر عباس، ناشر:دار صادر - بیروت،، الطبعة:الاولی، ۱۹۹۶م.    
۱۰. الحموی، ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله (۶۲۶ه)، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸، ناشر:دار الفکر - بیروت.    
۱۱. النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (۲۶۲ه)، تاریخ المدینة المنورة، ج۱، ص۱۹۹.    
۱۲. الهیثمی، ابوالعباس احمد بن محمد بن علی ابن حجر (۹۷۳ه، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة، ج۱، ص۱۵۷، تحقیق عبد الرحمن بن عبدالله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر:مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه - ۱۹۹۷م.    
۱۳. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۱۴. مریم/سوره۱۹، آیه۶-۷.    
۱۵. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۵۱۰، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۶. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.    
۱۷. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.    
۱۸. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۷، ح ۱۷۵۷، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۱۹. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۷، ح ۱۷۵۷، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۲۰. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.    
۲۱. الحموی، ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله (۶۲۶ه)، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸، ناشر:دار الفکر - بیروت.    
۲۲. ابو الفداء عماد الدین اسماعیل بن علی (۷۳۲ه)، المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۶۹.    
۲۳. ابن الوردی، عمر بن مظفر، تاریخ ابن الوردی، ج۱، ص۱۴۵.    
۲۴. الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.    
۲۵. ابی الفضل بن ابی طاهر المعروف بابن طیفور صلی الله علیه وآله (متوفای۳۸۰ ه) بلاغات النساء، ج۱، ص۱۸، ناشر:منشورات مکتبة بصیرتی قم.    
۲۶. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (۴۲۱ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۴، ص۶، تحقیق:خالد عبد الغنی محفوط، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.    
۲۷. ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (۶۰۸ه)، التذکرة الحمدونیة، ج۶، ص۲۵۷، تحقیق:احسان عباس، بکر عباس، ناشر:دار صادر - بیروت،، الطبعة:الاولی، ۱۹۹۶م.    
۲۸. ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۱۶ ص۱۲۴، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.    


۴ - منبع



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا حضرت زهرا به حضرت علی (علیهما‌السّلام) اعتراض کرد؟».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.